Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «فرارو»
2024-05-07@10:05:10 GMT

حمله به سفارت باکو در تهران چه در دل خود داشت؟

تاریخ انتشار: ۹ بهمن ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۹۵۸۸۰۳

حمله به سفارت باکو در تهران چه در دل خود داشت؟

فرارو- حمله مسلحانه یک فرد به سفارت جمهوری آذربایجان در تهران در روز جمعه (7 بهمن) سطح قابل توجهی از واکنش‌ها را به سوی خود جلب کرده است. در این حادثه رئیس حراست سفارت باکو کشته و دو محافظ سفارت زخمی شدند.

به گزارش فرارو، از همان ابتدای وقوع حادثه مسئولان نظامی و قضایی ایران، با جدیت ماجرا را پی‌گیری کردند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

رئیس پلیس پایتخت و سرپرست دادسرای امور جنایی تهران با حضور در صحنه جرم، موضوع را پی‌گیری کردند. مرکز رسانه‌ای قوه قضائیه نیز با درج اطلاعاتی مهم از مجرم و پرونده مفقود شدن همسر او، بر شخصی و خانوادگی بودن موضوع و نه تروریستی بودن حادثه، تاکید کرد.

وزارت خارجه نیز از همان ساعات ابتدایی وقوع حادثه، با جدیت وارد ماجرا شد. در ابتدا امر ناصر کنعانی، سخنگوی وزارت امور خارجه این اقدام را شدیدا محکوم کرد. حسین امیرعبداللهیان و احمد وحیدی وزرای خارجه و کشور با توجه به حادثه پیش آمده در سفارت جمهوری آذربایجان در تهران اهداف و انگیزه مهاجم مسلح را مورد بررسی قرار دادند.

در ادامه امیر عبداللهیان با جدیت بیشتر به موضوع ورود کرد. وزیر امور خارجه در گفتگو جیحون بایراموف، همتای آذری خود، ضمن محکوم کردن این حادثه با اشاره به سوء استفاده دشمنان دو کشور از حادثه، تأکید کرد، نباید اجازه دهیم که این حادثه بر مناسبات دو کشور تأثیر منفی بگذارد. امیر عبداللهیان دیشب (جمعه) نیز با همراهی علی علیزاده، در بیمارستان شهدای تجریش، از مجروحان این حمله مسلحانه عیادت کرد. وزیر امور خارجه، در کنفرانس مطبوعاتی مشترک با رئیس بیمارستان شهدای تجریش و سفیر آذربایجان در ایران نیز شرکت کرد، از وضعیت طبیعی مناسبات دو کشور سخن گفت.

واکنش‌های قابل تامل باکو به رخداد

در سوی مقابل ایران، وزارت امور خارجه آذربایجان نیز در ساعت اولیه این حادثه با انتشار بیانیه‌ای درباره حمله به سفارت این کشور توضیحاتی داد. این وزاتخانه در بیانیه خود مدعی شد: در این حادثه یک نفر با اسلحه کلاشینکف حمله کرد و رییس حراست سفارت باکو را کشت، دو محافظ سفارت نیز در جلوگیری از این حمله زخمی شدند. وضعیت آن‌ها رضایت بخش است.

الهام علی‌اف، رئیس‌جمهور آذربایجان نیز در بیانیه‌ای به این حمله واکنش نشان داد و نوشت: ما خواستار بررسی فوری این اقدام تروریستی و مجازات تروریست‌ها هستیم. حمله تروریستی به نمایندگی‌های دیپلماتیک غیرقابل قبول است.

آیخان حاجی‌زاده، سخنگوی وزارت خارجه آذربایجان نیز در گفت‌وگویی با تی آر تی عنوان کرد که طرف ایرانی مسئولیت کامل حمله به سفارت این کشور در تهران را برعهده دارد. وی همچنین اعلام کرد که دولت باکو درصدد است تا در آینده‌ای نزدیک سفارت خود در ایران را تخلیه کند.

در واکنشی دیگر، یکی از اعضای پارلمان آذربایجان هم در توییتی مدعی شده که ما بار‌ها درخصوص تهدیدات و ایدئولوژی‌های تروریستی رو به رشد در منطقه و همچنین عواقب‌شان هشدار داده بودیم.

دفتر کمیسیونر حقوق بشر آذربایجان نیز در صفحه توییتری خود نوشت: ما قویا حمله ترورستی به سفارت آذربایجان در تهران را محکوم می‌کنیم و باور داریم که مقامات مسئول این کشور (ایران) تمام تلاش خود را برای حسابرسی به عاملان این قضیه انجام خواهند داد.

در ادامه، وزارت خارجه آذربایجان سیدعباس موسوی، سفیر ایران در باکو در پی حمله مسلحانه به سفارت این کشور در ایران را احضار کرد.

طرح فرضیه شوم تنش‌آفرینی میان تهران - باکو

همان‌گونه که از ابتدای امر آشکار بود، رخ دادن چنین حادثه‌ای در میانه تنش‌های چند وقت اخیر دو کشور، زمینه‌ای برای طرح روایت‌های ضدایرانی خواهد بود. از همان ابتدا برخی رسانه‌ها و اشخاص تلاش کردند حادثه را تروریستی بازنمایی کنند. تلاش آن‌ها این بود خط ارتباط مستقیمی میان این رخداد با تنش‌های اخیر دو کشور ایجاد کنند.

خبرگزاری ترند نیوز (Trend News) جمهوری آذربایجان نیز در پوشش خبری رخداد حمله به سفارت باکو، واژگان معناداری را برگزید. این خبرگزاری از واژه «تروریست ایرانی» برای شخص انجام دادن حمله بهره گرفت. این خبرگزاری با بازنشر اظهارات مقام‌های نظامی ایرانی که در هفته‌های گذشته به باکو نسبت به تلاش تغییرات ژئوپلیتیکی هشدار داده بودند، تلاش کرد حادثه دیروز را با تنش در مناسبات اخیر دو طرف ارتباط دهد.

فرضیه اساسی طیف حاضر این است که خانوادگی بودن حادثه غیر قابل باور بوده و این رخداد به هشدار‌های اخیر تهران به باکو ارتباط دارد. این گروه بدون هیچ‌گونه استنادی به اعترافات متهم و فیلم‌های منتشر شده از دوربین‌های مدار بسته، تلاش دارند از ماجرا برای وارد کردن خدشه به مناسبات ایران و جمهوری آذربایجان بهره بگیرند.

هر چند این طیف برای اثبات ادعا‌های خود، حداقلی‌ترین استنادات را در اختیار ندارند، اما تلاش آن‌ها این است که با طرح فرضیات دایی جان ناپلئونی، رخداد را در حد یک بحران بزرگ بازنمایی کنند. البته برخی هم بر این باور هستند که برخی از سیاست‌مداران آذربایجانی قصد دارند از درون این رخداد، انگیزه‌های پنهان سیاسی برای اجرای طرح بلندپروازنه ایجاد دلال زنگزور-لاچین را پی‌گیری کنند.

درس‌هایی که از ماجرا حمله به سفارت باید آموخت؟

از ابتدای وقوع حادثه حمله به سفارت باکو در تهران، مسئولان وزارت خارجه ایران با شناختی دقیق از تبعات منفی احتمالی این رخداد، با جدیت وارد صحنه شده‌اند. دستگاه دیپلماسی با آگاهی از امکان سواستفاده‌های احتمالی، هم در سطح رسانه‌ای و هم در سطح اظهارنظر‌ها تمرکز خود را بر عدم تبدیل شدن موضوع به مساله‌ای بحرانی در مناسبات دو کشور معطوف کردند. هر چند تلا‌ش‌های دستگاه دیپلماسی قابل تقدیر است، اما از درون این رخداد سه درس مهم را می‌توان مورد بازشناخت قرار داد.

۱- مهیا بودن فضا برای تشدید موج ایران‌هراسی در سطح منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای، نخستین درس ماجرای اخیر است. ایران‌هراسان به آسانی از چنین رخداد‌هایی می‌توانند در راستای خوراک‌سازی برای تبلیغات و برنامه‌های خود بهره بگیرند. در چنین بستری، ضروری به نظر می‌رسد طی روز‌های آینده دستگاه دیپلماسی کشور برنامه‌ای مدون را برای مواجهه با سوءاستفاده‌های احتمالی از این رخداد داشته باشند.

۲- دومین درس این رخداد برای دستگاه سیاست خارجی کشورمان این است که مناسبات میان تهران و باکو، نیازمند بازنگری‌ای و بازخوانی‌ای جدی می‌باشد. در چند ماه اخیر، مناسبات دو کشور موجی از تنش‌های رو به افزایش را به خود دیده است. حتی در برخی موارد، تنش میان تهران و باکو به تنش لفظی نیز انجامیده است. در چنین بستری است که یک رخداد غیرتروریستی، با انگیزه‌های شخصی پتانسیل تبدیل شدن به یک بحران دیپلماتیک پیدا می‌کند. اگر روابط دو کشور در وضعیتی عادی قرار داشت، هیچ‌گاه شاهد موضع‌گیری‌های اخیر مقام‌های باکو با مصداق‌های کنونی نبودیم.

باید توجه داشت که دیپلماسی، صحنه تبدیل کردن تهدیدات به فرصت است. بزرگ‌ترین تنش‌ها با مدیریت صحیح می‌تواند مدیریت شود. در مقطع کنونی ضرورت اساسی برای مسئولان وزارت خارجه این است که تنش‌زدایی با جمهوری آذربایجان را در دستور کار قرار دهند. این رویه از یک سو، موجب تقویت مناسبات ایران و آذربایجان خواهد شد و از سوی دیگر، بهره‌گیری ایران‌هراسان از چنین رخدادی را سلب خواهد کرد.

۳- سومین درس جدی حادثه حمله به سفارت باکو در تهران، در رابطه با ضرورت تنش‌زدایی با جامعه جهانی است. برخی بر این باور هستند که از تنش‌زدایی سودی عاید کشور نخواهد شد، اما حالا می‌توان پرسید از تنش‌زایی چه چیزی عاید کشور شده است؟ اگر ایران در فضایی عادی با جامعه جهانی در تعامل بود؛ اگر کشور در وضعیتی نرمال با جامعه جهانی ارتباط داشت؛ آیا امکان داشت از رخدادی همچون حمله به سفارت باکو در تهران، التهاب‌های ایران‌هراسانه‌ بازنمایی شود؟

هزینه تنش با جامعه جهانی تنها محدود به فشار‌های اقتصادی و تحریم نخواهد بود. حادثه اخیر نشان داد که در میانه فشار‌های بین‌المللی علیه ایران، چگونه یک رخداد می‌تواند به مساله‌ای جدی برای کشور تبدیل شود. تنها نکته قابل درک این است که از تنش‌زایی هیچ چیزی حاصل کشور نخواهد شد؛ جز هزینه و فشار!

منبع: فرارو

کلیدواژه: حمله به سفارت آذربایجان در تهران ایران جمهوری آذربایجان حمله به سفارت باکو در تهران جمهوری آذربایجان آذربایجان نیز مناسبات دو کشور جامعه جهانی وزارت خارجه امور خارجه تنش ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۹۵۸۸۰۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

حمله گازانبری امارت طالبان به تعهدات آبی با ایران

به گزارش «تابناک» به نقل از روزنامه فرهیختگان، روز یکشنبه ۹ اردیبهشت‌ماه در گزارشی با عنوان «تفاوتی بین استراتژی امارت با دوران غنی نیست» به موضوع عدم پرداخت و رهاسازی کامل حقابه سیستان توسط طالبان حتی در این روز‌های پربارش پرداختیم. این در حالی است که علی‌رغم تمام هشدار‌ها درباره وضعیت وخیم آبی در جنوب شرق ایران که ناشی از مسدود بودن راه‌های آبی به این قسمت است، همسایه شرقی همچنان در حال انجام پروژه‌های آبی روی رودخانه‌هاست. به همین منظور عملیات تکمیل پروژه سد «پاشدان»، از سد‌های بزرگ افغانستان در مرز با ایران و در مسیر هریرود، با حضور ملا عبدالغنی برادر، معاون نخست‌وزیرو عبدالطیف منصور، سرپرست وزارت آب و انرژی طالبان در هرات آغاز شده است. کارشناسان حوزه هیدروپلیتیک معتقدند که با ساخت و بهره‌برداری از این سد در بالادست هریرود، تنش آبی در ایران و ترکمنستان تشدید خواهد شد. در همین رابطه با محمدنبی جلالی، پژوهشگر دکتری منابع آب دانشگاه تهران گفتگو کردیم که در ادامه می‌خوانید.

 ردپای هندوستان در هریرود

با توجه به اینکه مناقشه رودخانه فرامرزی هریرود با تکمیل سد‌های و کانال‌ها در بالادست افغانستان وارد فاز جدیدی خواهد شد، این مناقشه و به‌خصوص سرمایه‌گذاری هندوستان در حوضه هریرود و پروژه‌های آتی شان مورد توجه خواهد بود. محمدنبی جلالی، پژوهشگر دکتری منابع آب دانشگاه تهران و عضو هیات اندیشه‌ورز هیدروپلیتیک و دیپلماسی آب بنیاد نخبگان کشور درباره این مناقشه گفت: «به‌طور کلی شاید بشود سرمایه‌گذاری هند در پروژه‌های آبی و غیرآبی افغانستان را در میراث استعمار جست‌وجو کرد؛ وقتی تاریخ هند به‌خصوص یک قرن اخیر را مرور می‌کنید تا سال ۱۹۴۷ مستعمره بریتانیا بود و بعد با هند چندپاره مواجه شدیم که به کشور هند و پاکستان و بعد‌ها پاکستان شرقی (بنگلادش) تقسیم  و سبب مناقشات متعددی همانند مناقشه حل‌نشده کشمیر می‌شود. از همین رو با توجه به موقعیت جغرافیایی افغانستان که در مهار آب فرامرزش دارد باعث شد این کشور به‌جدیت سراغ سرمایه‌گذاری روی مهار این منبع برود و عملا بتواند از طریق افغانستان برای خودش اهرم‌های فشار ایجاد کند. به هر حال افغانستان بخشی از ظهور و تداوم دیپلماسی آبی و عوامل سیاسی-اجتماعی در این منطقه را در سیاست‌های هیدروپلتیکی که با توجه به موقعیت بالادستی که در چهار حوضه‌اش دارد می‌تواند پیش ببرد. البته موضوع فقط مربوط به ایران نیست؛ رودخانه فرامرزی کابل که در نزدیکی آتوک در پاکستان به رود سند منتهی می‌شود، خودش پتانسیل مناقشه آبی عظیمی را دارد. جالب است که همین مناقشه هم شاید به تعیین مرز استعماری خط ریورند ۱۸۹۳ برگردد که بریتانیا برای در امان ماندن هند شرقی از نفوذ شوروی به قبایل پشتون خودمختاری داد، حتی ردپای بریتانیا در مناقشه هیرمند به‌وضوح قابل مشاهده است. جایی که مرز سیستان درونی و بیرونی را گلداسمیت بریتانیایی تعیین می‌کند و خاوری‌ترین دلتای رودخانه هیرمند را به‌عنوان مرز بین دو کشور قرار می‌دهد. گذشته از ردپای ناخجسته استعمار؛ هند با تقریبا دو میلیارد دلار پنجمین کشوری است که بیشترین سرمایه‌گذاری را در پروژه‌های آبی و غیرآبی افغانستان انجام داده؛ از بورسیه تحصیلی بگیرید تا استخراج معادن و.... اما در زمینه پروژه‌های آتی، نمی‌خواهم به این موضوع ورود کنم که امارت اسلامی به‌جدیت دنبال این است که با مهندسی اجتماعی تحت پروژه‌هایی همچون «قوش‌تپه»، مهاجران اخراجی پاکستان را در «آمودریا» که منابع دست‌نخورده عظیم انرژی را دارد بارگذاری کند، فقط می‌خواهم از یک پروژه دیگر تحت عنوان TAPI بگویم که به دلایل ناامنی در افغانستان به تعویق افتاده بود. درباره اهمیت این پروژه همین کافی است که بوش زمان حمله به افغانستان می‌گوید تکمیل استراتژی جنگ ما تکمیل پروژه تاپی است که قرار است گاز ترکمنستان را از طریق افغانستان به پاکستان و هند انتقال بدهد و هدفش تامین سالانه ۳۳ میلیارد متر مکعب گاز طبیعی به جنوب آسیاست.
همین چندروز قبل آقای «آمانوف»، رئیس اجراییه شرکت خط گاز تاپی، در مجمع سرمایه‌گذاری انرژی ترکمنستان در پاریس اعلام کرد که ترکمنستان به تکمیل بخش خود از پروژه لوله گاز تاپی متعهد است. ضمنا این نگرانی هم وجود دارد که این لوله گاز جایگزین مسیر طرح خط لوله گاز صلح بین ایران و پاکستان و هند هم باشد، یعنی عملا علاوه‌بر اینکه منابع آب را مهار می‌کند به‌جد دنبال این است که وابستگی‌اش را به منبع انرژی ما کم کند. به نظرم پرواضح است که به سرانجام رساندن این پروژه‌ها موقعیت ویژه‌تری در مذاکرات به طرف افغانستانی می‌دهد.

 ماجرای ابرپروژه سد سلما در بالادست رودخانه هریرود

این پژوهشگر درباره ابر پروژه سد سلما که کمی بعد از استقلال هند از بریتانیا پروژه سد سلما با حمایت‌های این دو کشور در زمان داوودخان شروع شد گفت: کمی بعد از استقلال هند از بریتانیا، پروژه سد سلما با حمایت‌های این دو کشور در زمان داوودخان شروع شد، ولی به دلیل ناآرامی‌های داخلی فراز و فرود‌هایی داشت تا نهایتا در دوران رئیس‌جمهور غنی در ۱۳۹۵ با ظرفیتی حدود ۶۵۰ میلیون مترمکعب و با حمایت مالی ۳۰۰ میلیونی هند به بهره‌برداری رسید. جالب است که نخست‌وزیر، آقای مودی قبل از افتتاحیه بند سلما به ایران می‌آید و توافقنامه چابهار را امضا می‌کند و هنوز بعد از سال‌ها خلف وعده کار واقعی انجام نشده است. همچنین در مراسم افتتاحیه سد سلما می‌گوید: «این پروژه راه صلح برای همگان را انتخاب کردم.»

شاید کسی با این نکته موافق نباشد و نگاهم به مناقشات بین کشور‌ها کمی رئالیستی است، اما به این روند باید دقت کرد. استعمار کهن روزگاری هند را با ابزار زور و حمله نظامی تسخیر کرد و امروز فقط شیوه استعمار متفاوت شده و با مصادره واژه صلح و استخدام مجریان، همان شیوه قبلی را در کشور‌های دیگر دنبال می‌کند. واقعیت این است که سایه استعمار همچنان هم بر سر مسائل و رفتار‌های دولت‌ها حاکم است و اصطلاحا «استعمار پوست انداخته» و حال «استعمار نوین» به شیوه‌ای دیگر به دنبال تسلط و نادیده‌گرفتن حق ملت‌هاست.

در عصر حاضر اگر کمی حواس‌مان جمع باشد متوجه می‌شویم که استعمار فرانو چطور بر باور و منش ملت‌ها و هویت‌شان به‌طور نامحسوس و بدون اینکه خود استعمارگران یا حتی مجریان بومی حضور مرئی داشته باشند چنگ می‌زند تا مناقشات آبی و غیرآبی را تشدید کند. شاید اهمیت دیپلماسی عمومی در مناقشه آبی مثل مناقشه هیرمند و هریرود در گذر زمان با تکمیل کانال و بند‌های انحرافی و وابسته کردن جامعه محلی بالادست به این منبع حیاتی روشن‌تر شود؛ در زمانی که عملا ماهیت مناقشه از دولت-دولت به دولت-مردم شیفت پیدا کرد.

واقعا نمی‌خواهم شرایط را اورژانسی نشان بدهم. چون اولین کاری که در این شرایط می‌کنیم تراشیدن پروژه اورژانسی با پول بیت‌المال است. در واقع می‌خواهم توجه کنیم که در آستانه حذف‌شدگی قرار داریم و مورد هجمه استعمار آبی هستیم و امروز هیچ چیزی مثل عنصر زمان مهم نیست.

 حقابه تاریخی هیرمند تقلیل پیدا کرده است

مناقشه آبی میان دو کشور، قدمتی به تاریخ افغانستان دارد و در سال‌های اخیر به بحرانی جدی تبدیل شده. جلالی درباره رهیافت برون رفت از این شرایط تضاد منافع گفت: «نگرانی عمیق این است که کشور‌های دیگر در نتیجه پرداختن صحیح به شکست‌های دیپلماسی آبی شان در گذشته و بازتعریف نحوه همکاری در‌مورد مسائل آب‌های فرامرزی، راهی برای آینده دیپلماسی آبی شان ترسیم کرده اند و سوال این است که آیا ما به این درک رسیده‌ایم که اگر بگوییم «در دیپلماسی آب چندان موفق نبوده ایم» متهم به تحریف واقعیت نشویم؟ البته موافقم که فضا آنچنان هم تاریک نبوده و نیست؛ اما اگر بپذیریم حقابه تاریخی معاهده هیرمند در صد و اندی سال و در طول تاریخ روابط بین دو کشور ایران و افغانستان تقلیل پیدا کرد تا نهایتا به ۱۶ درصد رسید یا طی دوران تکمیل سد انحرافی کمال خان، که هرچند تلاش‌هایی شد و حتی اخیرا دکتر ظریف هم در مصاحبه شان اذعان داشتند که با علم به اینکه سد انحرافی کمال خان برای منحرف کردن سیلاب است و حقیقتا هم همین است، وارد گفتگو شدند، اما بلاخره باید بپذیریم که علی رغم تلاش‌های دستگاه دیپلماسی، نتوانستیم احداث این بند را به تعویق بیندازیم و سد انحرافی کمال‌خان تکمیل شد.

سوال اساسی این است که مصر چگونه در مناقشه رود نیل با اتیوپی و سودان توانست سال‌ها احداث سد رنسانس (النهضه) را به تعویق بیندازد؟ از چه ابزار‌هایی استفاده کرد؟ از سد کمال خان که گذشت، اما قرار است برای سد بخش آباد روی سرشاخه فراه رود در آینده چه اتفاقی بیفتد؟ چه ابزار‌هایی برای به تعویق افتادن احداث سد بخش آباد -که میخی است بر تابوت کما‌رفته سیستان- داریم؟ نکته اساسی این است که حتی افغانستان با اندوخته تجاربش فارغ از اینکه چه دولتی و حکومتی مستقر باشد مشخص کرده راهبرد هیدروپلیتیکی اش در مواجهه با مناقشات با همسایگانش چیست. اما ما با توجه به وضعیت هیدروپلیتیکی خاصی که داریم و در جایی بالادستی، در جایی میان‌دست و در جایی پایین‌دست هستیم و تک تک این رودخانه‌های فرامرزی چالش‌ها و بازیگران متعدد خودش را دارد، چه راهبرد هیدروپلیتیکی و ابزار قدرتی داریم؟ مثلا روی هم همین رودخانه هریرود در قسمت پایین دست با ترکمنستان چالش جدی بازسازی کانال «قره‌قوم» را داریم یا راندمان پایین آبیاری در بخش کشاورزی را داریم.

 در قسمت بالادست با طرف افغانستانی با توسعه یک‌جانبه سد و کانال هایش بدون توجه به آب مورد نیاز پایین دست مواجهیم و حتی هیچ توافقنامه‌ای روی این رودخانه فرامرزی با افغانستان نداریم. ما هنوز مشخص نکرده ایم چه دکترین هیدروپلیتیکی خاصی برای این حوضه‌های فرامرزی داریم. همچنین اخیرا در لحظات آخر بعد از سال‌ها گزارش کمیسیون تلفیق برنامه هفتم توسعه با تصویب بند الحاقی ۱ ماده ۳۹ موافقت کرد که «نقشه راه دیپلماسی آب در چهارچوب دیپلماسی کلان کشور» تهیه شود؛ ضمن اینکه آیا این هم سندی است که قرار است به بایگانی برود یا سندی است که درنهایت قرار است یک دکترین برا حوضه‌هایی با چالش‌ها و بازیگران متعدد تجویز کنیم؟ در دکترین ما نسبت دیپلماسی انرژی ما با مناسبات و تعاملات هیدروپلیتیکی آب‌های فرامرزی قراره دیده می‌شود؟ فرهنگ چطور؟ ترانزیت چطور؟ چابهاری که کانون رقابت هند و چین است؟ آیا با هند ادامه بدهیم که ۸ سال بدعهدی مکرر کرده آن هم با ۸۵ میلیون دلار؛ در چنین پروژه راهبردی، نمی‌بایست چند میلیارد دلار قرارداد باشد؟ این‌ها فقط سوال است.

 توقع دارید حس گل پیروزی ایران مقابل استرالیا را داشته باشیم؟

این پژوهشگر درباره میزان حقابه‌ای که این روز‌ها رهاسازی شده گفت: «اجازه بدهید این نکته را هم یادآوری کنم؛ ما هم حقیقتا خوشحالیم از اینکه اندک آبی از حقابه ایران را دریافت کردیم ولیکن اینکه در تریبون رسمی یک نهاد رسمی اعلام می‌کنیم تا این لحظه اینقدر از حقابه هیرمند رهاسازی شد، این ابزار قدرت است؟ این دیپلماسی عمومی است؟ واقعا هم شاید توقع داشتند ما حس گل پیروزی ایران مقابل استرالیا در جام جهانی ۱۹۹۸ را تجربه کنیم!

وقتی ابزار‌های قدرت مصر در تعویق احداث سد رنسانس را بررسی می‌کنید که چه کرد، یکی از ابزار‌های بسیار مهمش همین به‌کارگیری صحیح از دیپلماسی عمومی بوده است. ولی ما از این ظرفیت کم‌نظیر دیپلماسی عمومی به‌درستی استفاده نمی‌کنیم.

شاید زمانی سازش مبتنی‌بر مذاکره «برد-برد» حداقل در سطح فکری ایده جذابی بوده تا به یک نتیجه دوجانبه سودمند برسیم؛ اما واقعیت جهان امروز حقیقتا متفاوت شده است. کشور‌ها اصولا حاضر نیستند در مذاکرات‌شان سهم برابر یا کمتری از طرف مقابل برای ملت‌هایشان بگیرند. ما باید تجدید نظری در رویکردهایمان در مذاکرات داشته باشیم و باید به این بیندیشم که چطور در مذاکرات می‌توانیم یک پای بالاتر بگذاریم و موقعیتی عالی برای خودمان و خوب برای دیگری ایجاد کنیم.

من‌حیث‌المجموع فکر می‌کنم فیصله دادن به اثرات هیدروهژمونی در حوضه آبریز بین‌المللی هریرود که بین چند کشور مشترک است و علی‌الخصوص‌انگیزه کشور بالادستی مثل حکومت امارات اسلامی که حاکمیت مطلق سرزمینی و توسعه یکطرفه رودخانه‌ها را بدون توجه به پیامد‌های آن در کشور‌های پایین دست در پیش گرفته، حقیقتا مسیری صعب‌العبور است؛ به‌ویژه اینکه روشن است سیاست‌های دولت نوپای طالبان در راستای توسعه زیرساخت‌های آبی و ساخت سد و تکمیل کانال‌ها به درهم‌تنیدگی این مناقشه خواهد افزود.

از طرفی دیگر این را هم در نظر داشته باشید که تقریبا جهان در حال تجربه سومین انتقال قدرت است. هرچند ایران همیشه در چنین بزنگاه‌هایی در طول تاریخ تحت فشار بوده است؛ اما بخشی کوچکی از رهیافت را شاید در پاسخ به این سوال بشود جست‌وجو کرد که راهبرد کلان ما در این شرایط گذار نظام بین‌الملل که مشخصه اصلی آن بازتوزیع قدرت، ثروت و بازنویسی قواعد بین‌المللی است، آیا این است که باید در تنهایی استراتژیک به سر ببریم یا با توجه به اینکه انزواگرایی، انفعال و عدم تعامل نه با ژئوپلتیک ایران سازگار است، نه با فرهنگ سنتی ایران، از طریق چندجانبه‌گرایی و ائتلاف‌سازی مبتنی‌بر همکاری راهبردی به استقبال این جهان پسا‌قطبی برویم؟ و حالا در سطوح پایین‌تر، چطور این کلان راهبردمان، قرار است توسعه پایدار و امنیت آبی را برای ما به ارمغان بیاورد تا دچار خفگی هژمونی نشویم؟! و چطور می‌شود به یک بازتوزیع مجدد قدرت بین بازیگران درگیر این مناقشه آبی دست بزنیم تا در این حوضه آبریز فرامرزی فضا‌ها را دوباره پیکربندی و تفسیر کنیم. حقیقتا نمی‌دانم که آیا روزگاری می‌رسد که بتوانیم موقعیتی را با ابزار‌های قدرت‌مان ایجاد کنیم که در مذاکرات آبی مان یک پای بالاتر بگذاریم و موقعیتی عالی برای خود و خوب برای دیگری ایجاد کنیم یا خیر. امیدوارم.

دیگر خبرها

  • فیدان: تنش بین اسرائیل و ایران با حمله به سفارت آغاز شد
  • مراسم چهلم شهدای حمله به کنسولگری ایران در دمشق فردا برگزار می‌شود
  • مراسم چهلم شهدای حمله به کنسولگری ایران دردمشق فردا برگزار می‌شود
  • صعود هانیه رستمیان به فینال جام جهانی باکو
  • مراسم چهلم شهید زاهدی و یارانش فردا برگزار می‌شود
  • حمله گازانبری طالبان به تعهدات آبی با ایران
  • حمله گازانبری امارت طالبان به تعهدات آبی با ایران
  • جام جهانی تیراندازی| نکونام از صعود به فینال بازماند
  • سیستان‌وبلوچستان، فارس و تهران رکوددار بیشترین تعداد حوادث ترافیکی در کشور
  • مرتضوی: عمل به قرآن در جوامع اسلامی سبب اتحاد بیشتر می‌شود